همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
نرسد اگر به على كسى، به كجا رود؟ به كجا رسد؟
به خدا قسم كه اگر كسى، به على رسد، به خدا رسد
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند