روز تشییع پیکر پاکش
همه جا غرق در تلاطم بود
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
گردباد است که سنجیده جلو میآید
به پراکندن جمع من و تو میآید