میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو