هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو