الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...