الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
ای عشق! ای پدیدۀ صنع خدا! علی!
ای دست پرصلابت خیبرگشا! علی!
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...