گل، دفتر اسرار خداوند گشودهست
صحرا ورق تازهای از پند گشودهست
هلا روز و شب فانی چشم تو
دلم شد چراغانی چشم تو
خرقهپوشان به وجود تو مباهات کنند
ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند
میروم مادر که اینک کربلا میخوانَدَم
از دیار دور یار آشنا میخوانَدَم
گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد