خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
صبوری به پای تو سر میگذارد
غمت داغها بر جگر میگذارد
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید