ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم