ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم