عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد