رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم