تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم