خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
 
    خاموش ولی غرق ترنّم بودی
در خلسۀ عاشقانهات گُم بودی
 
    مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد
 
    همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم
 
    بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين