نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود