میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان