وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود