ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
 
    رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
 
    بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت  
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
 
    از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
 
    رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
 
    ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
 
    ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
 
    اين ماه، ماهِ ماتم سبط پيمبر است؟
يا ماه سربلندى فرزند حيدر است؟
 
    در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
 
    سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم