تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست