ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
مرا از حلقۀ غمها رها کن
مرا از بند ماتمها رها کن
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
نه پاره پاره پاره پیکرت را
نه حتّی مشتی از خاکسترت را
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری