رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
 
    او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
 
    تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
 
    امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
 
    ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز