از شبنم اشک گونههامان تر بود
تشییع جنازۀ گلی پرپر بود
 
    عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
 
    تو مثل کوی بنبستی، دل من!
تهیدستی، تهیدستی، دل من!
 
    شبیه ذره از خورشید میگیرم صفاتم را
و قطرهقطره از حوض حرم آب حیاتم را
 
    برای از تو سرودن، زبان ما بستهست
که در برابر تو، شعر، دست و پا بستهست
 
    رو به زیبایی او چشم تماشاست بلند
سمت بخشندگیاش دست تمناست بلند
 
    بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند
 
    دستهگلها دستهدسته میروند از یادها
گریه كن، ای آسمان! در مرگ توفانزادها
 
    آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
 
    شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
 
    هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
 
    گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
 
    سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
 
    باز هم آب بهانه شد و یادت کردم
یادت افتادم و با گریه عبادت کردم
 
    آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار
 
    چند روزیست فقط ابر بهاری شب و روز
ابر گریانی و جز اشک نداری شب و روز