در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
به این آتش برس، هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما، در آتش نمرود، زیباتر
مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم
هنوز غرقهٔ امواج سرد اروندم