ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
سوی پیریام بردند لحظهها به آرامی
لحظههای خوشحالی، لحظههای ناکامی
بین غم آسمان و حسرت صحرا
ماه دمیدهست و رود غرق تماشا
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
حمد سزاوارِ آن خدای توانا
کآمده حمدش ورای مُدرِک دانا
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
چشمۀ دیدار تو سراب ندارد
ساحت دل، بیتو آفتاب ندارد
اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حیّ توانا
چشمهچشمه میجوشد خون اطهرت اینجا
کور میکند شب را، برق خنجرت اینجا
اى نفس صبحدم! دعاى که دارى؟
بوى خدا مىدهى، صفاى که دارى؟
دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا
آن که کرامات او گذشته ز احصا