السلام علیک یا ساقی | شعر هیأت

مولای ما نمونۀ دیگر نداشته‌ست
اعجاز خلقت است و برابر نداشته‌ست

سیدحمیدرضا برقعی

امام علی علیه‌السلام

غزل

به قرآنی که داری در میان سینه‌ات سوگند
که هرگز از تو و از خاندانت دل نخواهم کند

اعظم سعادتمند

امام علی علیه‌السلام

غزل

تق تق...کلون در...کسی از راه می‌رسد
از کوچه‌های خسته و گمراه می‌رسد

مریم سقلاطونی

امام علی علیه‌السلام

غزل

مالک رسیده است به آن خیمۀ سیاه
تنها سه چار گام...نه... این گام آخر است!

محمدمهدی سیار

یاران اهل‌بیت

قطعه

اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینه‌ای، آیینه‌ای سر تا به پا نور

سیدمحمدجواد شرافت

امام علی علیه‌السلام

غزل

یک کوچه غیرت ای قلندر تا علی مانده‌ست
شمشیر بردارد هر آن‌کس با علی مانده‌ست

مهدی جهاندار

امام علی علیه‌السلام

غزل

باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد

مجید تال

غدیر

مثنوی

خدا جلال دگر داد ای امیر تو را
که داد از خم کوثر، میِ غدیر تو را

محمدسعید میرزایی

غدیر

غزل

اینجا گرفته‌ست مردی بر روی دست آسمان را
مردی که در قبضهٔ خود دارد تمام جهان را

سیدمحمد بابامیری

غدیر

غزل

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

قاسم صرافان

غدیر

مثنوی

دارم دلی از شوق تو لبریز علی‌جان
آه ای تو بهار دل پاییز علی‌جان

حامد اهور

غدیر

مربع‌ترکیب

امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین

محمدمهدی سیار

امام علی علیه‌السلام

غزل

حقوق بی‌بشر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

صفوفشان دو دسته شد، عنانشان گسسته شد
فسونشان فسانه شد، طلسمشان شکسته شد

تمام شد دوبار در زمین فساد کردنش
لَتُفسِدَنَّ مَرَّتَینِ فِی البِلاد کردنش

تو سرزمین قبله‌ای، اقامه کن نماز را
بی‌آبرو کن این جماعت قمارباز را

تمام آیه‌های سرخ فتح را مرور کن
زمین به ارث می‌رسد، نگاه در زبور کن

تو نقطۀ تلاقی چهارسوی عالمی
و جُرم تو همین‌که ایستاده‌ای و محکمی

چه نقشه‌ها برای تو کشیده‌اند گرگ‌ها
چه خواب‌ها، چه خواب‌ها که دیده‌اند گرگ‌ها

چه شاخه‌ها تبر شود، چه زیرها زبَر شود
که سازمان بی‌ملل حقوق بی‌بشر شود!

دوباره از خیانت سران خودفروخته
هزار سرو لِه شد و هزار غنچه سوخته

سکوت‌های بی‌شرف، قنوت‌های بی‌هدف
منافقان میان حقّ و باطل‌اند بی‌طرف

درنگ شو! به سوز سینه اهلُ بَیت را بخوان
شتاب کن، وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیت را بخوان

قیام آدمیّت و خروش دینی است این
صدای پای زئران اربعینی است این

ورای این حصارها و سیمِ خاردارها
طلوع می‌رسد، شکوفه می‌کند بهارها

به دوست خنده می‌زند، به دشمن اخم می‌کند
طبیبمان می‌آید و علاج زخم می‌کند

یگانه راز رَستن و نجات چیست عاقبت؟
به عصر کربلا قسم، مقاومت مقاومت

مهدی جهاندار

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

نغمه مستشارنظامی

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

رضا خورشیدی‌فرد

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله
قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

سیدمحمدجواد شرافت

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

سیدمحمدرضا یعقوبی‌آل

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

جواد محمدزمانی

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

مهدی جهاندار

به دست شعله‌های شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانه‌مسلک بودن خود را

میلاد حبیبی

شش روز بعد، همهمه پایان گرفته بود
در خاک، حسّ شعله‌وری جان گرفته بود

حسن بیاتانی

ای گردش چشمان تو سرچشمهٔ هستی
ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی

محمدجواد غفورزاده

ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده...

نظامی گنجوی

الا یا ایُّها السّاقی اَدِر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

حافظ شیرازی

خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل
جهان وارونه شد؛ این‌بار با سنگ آمده هابیل

قاسم صرافان

هنرهیات

جامع محتوایی

جامعه ایمانی مشعر

هیات تی‌وی