روز تشییع پیکر پاکش
همه جا غرق در تلاطم بود
در سوگ نشستهایم با رختِ امید
جاری شده در رگ رگِ ما خونِ شهید
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
گردباد است که سنجیده جلو میآید
به پراکندن جمع من و تو میآید
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند