روز تشییع پیکر پاکش
همه جا غرق در تلاطم بود
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
گردباد است که سنجیده جلو میآید
به پراکندن جمع من و تو میآید
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند