شدهست آینۀ حیّ لایموت، صفاتش
کسی که خورده لب خضر هم به آب حیاتش
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
نرگس، روایتیست ز عطر بهار تو
مریم، گلیست حاکی از ایل و تبار تو
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیدهست؟
تا به امروز کسی مرتبهات را دیدهست؟
دوری تو را بهانه کردن خوب است
شکوه ز غم زمانه کردن خوب است
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی