شدهست آینۀ حیّ لایموت، صفاتش
کسی که خورده لب خضر هم به آب حیاتش
نرگس، روایتیست ز عطر بهار تو
مریم، گلیست حاکی از ایل و تبار تو
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیدهست؟
تا به امروز کسی مرتبهات را دیدهست؟
دوری تو را بهانه کردن خوب است
شکوه ز غم زمانه کردن خوب است
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی